۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

دوره دوم تجربه س+ک+س‌+ی من


دوره دوم س+ک+س+‌ی من از زمانی‌ آغاز میشه که حمید پردمو میزنه و رابطه کامل با هم برقرار می‌کنیم، راستش شاید ارتباطم هم با حمید واسه این یکم طولانی‌ شد که اونم مثل من ترک بود، باباش دقیقا مال روستا یی بود که پدر بزرگم اهل اونجا بود و همین هم فصل مشترک ما شده بود! ماجرای محمود را هم که براتون تعریف کردم، خب ، بعدش با یه نفر دیگه س+ک+س داشتم که میگفت از آمریکا اومده میرفتیم خونه خالی‌ داییش تو توانیر، اسمش امید بود، روز‌های آخر فهمیدم که معتاده، به بهانه‌های مختلف ازم پول میگرفت و هیچوقت هم بهم پس نداد. اما س+ک+س+ای که با اون داشتم خیلی‌ خوب بود، قد بلند بود و صورت زیبا و سفیدی داشت، عشقم این بود که بخوابم و پاهامو بگیرم هوا تا اون به قول خودش تلمبه بزنه، وقتی‌ ک+ی+رشو میکرد تو ک+س+م اولش دردم میگرفت ولی‌ با چند تا حرکت جانانه حالم جا میومد و لذت میبردم، امید ممه هامو خیلی‌ با حوصله و خوب میخورد اینجوری بود که میتونست کاملا تسخیرم کنه.
نفر بعدی یه پسری بود که میگفت از اتریش اومده، اسمش ناصر بود، ظاهرش شیک بود و قد و بالا بلند و خوش چهره بود اما حقه باز بود، خانواده خیلی‌ بی‌ کلاسی هم داشت. اولش به بهانه ازدواج اومد جلو ولی‌ تا راستشو گفتم که‌ باکره نیستم رابطه جنسی‌ را شروع کرد و یهو هم ولم کرد و غیبش زد، اما س+ک+س+ش بد نبود، اونم عشق بازی میکرد ولی‌ علاقش همون کار آخر بود، ک+ی+رشو خوب و تند تند عقب جلو میکرد تو ک+س+م و مثل وحشی‌ها از شدت فشار‌ها یی که بهم وارد میکرد تکونهای‌ شدید میخوردم رو تخت، یک بار در حالی‌ که تو پذیرایی مشغول بودیم باباش سر رسید ، و ما جم کردیم رفتیم تو اتاق و کارمون نصفه کاره موند، از همه اینا که بگذریم یه دوست پسر خیلی‌ خوب گرفتم به اسم مهدی که درست هم سن خودم بود، این دوره فراموش نشدنی‌‌ترین تجربه س+ک+س‌+ی و عشقی‌ زندگیمه و هنوز هم دوستش دارم، با این یکی‌ که آزادانه رفت وآمد می‌کردم و خونشون میرفتم خانوادش دوستم داشتند آزادانه رابطه داشتیم، و با خواهرهاش دوست شدم، عشقم این بود که مست کنم و مهدی دستشو بچرخونه تو ک+س+م ،خوب که احساس کرد خیسم میمی هامو بلیسه، بمکه، جای لب هاش رو تنم بمونه،و وقتی‌ دارم دیوونه تر میشم التماسش کنم که توروخدا منو بکن لعنتی ک+ی+ر می‌خوام و زجرم بده و بیشتر ک+س+م رو بمکه و من وحشی تر بشم و اینقدر التماسش کنم که یهو بفهمم که ک+س+م پر پر شده و دیگه جائی‌ نداره و ک+ی+ر کلفت اون در حال حرکته وای خدا جونم هنوزم ک+ی+رشو می‌خوام. مهدی میتونه یجوری بکنه‌ که گودی کمرم از تخت بلند بشه و به شدت کوبیده بشم رو تخت، ازش میخواستم که ک+ی+ر خشکلشو بکوبه به انتهای ک+س+م و باهام همه کار بکنه که خیلی‌‌ لذت ببرم ، چون خیلی‌ جوون بود و با هم همسن بودیم نهایت لذت بود برام، خیلی‌ دوستش داشتم و تقریبا ازدواج باهاش برام شده بود یه آرمان، اما بازم یه چیزائی پیش اومد که دست تقدیر ما را از هم جدا کرد با اینکه خودش و خانوادش میخواستند که ما با هم ازدواج کنیم... هنوزم گاهی احوالشو میپرسم و دوستش دارم اما به عنوان یه دوست معمولی‌ .
پی نوشت ها:
۱.نفر بعدی کامران هست که تو پست بعدی تعریف می‌کنم.
۲.سعی‌ کنید تو س+ک+س اول طرفتون راضی‌ کنید تا خودتون هم لذت ببرید، باور کنید لذت طرف، لذت شما را چند برابر میکنه.
۳.تا حالا س+ک+س گروهی نداشتم، و تا حالا هیچ وقت هم لزبین نبودم هیچ تجربه یی هم نداشتم ولی‌ بدم نمیاد فقط یک بار هر ۲شو تجربه کنم به شرطی که عادت نکنم و س+ک+س گروهی آسیبی‌ بهم وارد نکنه، نمیدونم طاقتشو دارم یا نه!

تجربه‌ها ی زمان بکارت



وقتی‌ که دانشجو بودم در دوره لیسا نس، با چند تا پسر در چند دوره مختلف دوست شدم، یکیشون که تا مدتی‌ فابریکم بود اسمش علی‌ بود، که از سر تا پامو میخورد ، یکی‌ دیگه اسمشو نمیدونم اتفاقی آشنا شدیم و اولین بار کارمون به س+ک+س کشید البته اینا قبل از اینه که پردمو حمید بزنه، اصطلاحا میگفتند لاپأیی کار می‌کنیم، که خیلی‌ مسخره بود! الان دقیقا یادم نیست که این مدل س+ک+س لا پا‌یی رو در زمان باکرگیم با چند نفر داشتم اما مثلا یادمه که با ۲تا برادر جداگونه، و یه پسر احمقی که میگفت بسیجی‌ و تو گشت ارشاد هست! با مدیر دفتر یکی‌ از مدیر کل‌‌های دولتی، ( این یکی خیلی‌ باحاله، علاقه داشت ماست موسیر بریزه رو سینه هام و شکمم و بلیسه، شراب میریخت رو تنم و لیس میزد، عتیقه‌ای بود واسه خودش، ولی‌ اینم بهترین سکس دوران زندگیم بود) ، با یه پیر مرد قوی هیکل که نویسنده است و هنوزم زندست همینجوری لا پایی‌ س+ک+س داشتم ، البته چند بار هم سعی‌ کرد ک+ی+رشو بچپونه تو ک+و+نم ولی‌ به دلیل تنگی بیش از حد موفق نشد و به دلیل شکست مایوس گشت!!!، دیگه با یه مدیر کل معروف دولتی در حد یک لب و ماچ ، با یه مدیر دیگه هم همینطور، با یه مدیر شرکت خصوصی لاپایی ، این ۲تا ماقبل آخری هم سنشون بالا بود، با یه مدیر فرهنگی‌ هم در حدی که سینه هامو لمس کنه و با پسرش یکم بیشتر...، با یکی‌ که شبیه خرس بود و میگفت بازرس یه وزارتخونست! در حد ماچ و لمس، از دست این یکی خوب قسر در رفتم خیلی‌ مادر جنده بود، با یه پسر دیگه که از خودم کوچیکتر بود و در اولین قرار میخواست کونم بذاره و خیلی‌ دردم گرفت و نذاشتم و از دستش فرار کردم و مثل احمق‌ها فرداش مامانش را فرستاد خواستگاریم و جواب رد بهش دادم، با یه پسری که همه خانوادش را از دست داده بود در حدی که من با دودولش ‌ بازی می‌کردم و رسما قبول کرده بود برده س+ک+س‌+ی من باشه، با این یکی‌ هرکاری که می‌خواستم می‌کردم شده بود موش آزمایشگاهی من! اما هنوز نهایت لاپا‌یی بود، وای اینو یادم رفت بگم با یه پسر چاق که فقط یک بار دیدمش و بهم س+ک+س ۶۹ یاد داد و روی هم بر عکس شدیم و اون ک+س منو خورد و من هم ک+یر اونو، یادم نمیره عجب تجربه‌ای بود، به به...
پی نوشت ها:
۱.گهگاهی خاطرات س+ک+س‌+ی تون رو تو ذهنتون مرور کنید، چیزی را واسه خودتون سانسور نکنید.
۲.من ۶۹ را خیلی‌ دوست دارم، اصلا خوردن رو دوست دارم.
۳.س+ک+س زمان بکارت هم عالم خودشو داره گرچه من س+ک+س کامل را به همه چیز ترجیح میدم.
۴.س+ک+س بدون کاندم را بیشتر دوست دارم ولی‌ بهتره که حتما از کاندم استفاده بشه.
۵.خیلی‌ دوست دارم اونی‌ که داره منو میکنه کلمات رکیک تو س+ک+س استفاده کنه.
۶.من س+ک+س را در نهایتش می‌خوام.

اولین عشق


خب قبل از سهیل با یه پسر دیگه آشنا شده بودم که ۲ بار مجموعا دیده بودمش و کار خاصی‌ نکرده بودیم جز اینکه فقط سینه هامو مکیده بود و از روی شلوار مدرسم دستشو رو نازم کشیده بود، اما چقدر حس بدی داشتم، این شاید مربوط می‌شه به سال ۱۳۷۱. اما قبلش اولین دوست پسرم اسمش مهدی بود، من که برای اولین بار عاشق شده بودم فکر می‌کردم این تنها مردیه که می‌تونم باهاش ازدواج کنم، یا اون موقع با هیچ پسری ۲ کلمه هم حرف نزده بودم و تحت کنترل شدید خانواده قرار داشتم، وقتی‌ ۱۶ سالم بود با مهدی دوست شدم و قرار مدار ازدواج گذاشتیم، به دلأیلی از جمله نقل مکان ما به یه شهر دیگه برای زندگی‌ موقت بخاطر شغل پدرم ما چند سالی‌ از هم دور شدیم اما همچنان در تب عشقش میسوختم چون اولین مرد زندگیم بود.
تا اینکه دوباره همدیگه رو دیدیم و تو اولین دیدار تنها همدیگه رو بوسیدیم و اتفاقاتی افتاد تو زندگیمون که منجر به ازدواج نشد و اون هم با دختر دیگه‌ای ازدواج کرد و من برای همیشه از دستش دادم و حالا بخاطر همین خدا را شکر می‌کنم.
پینوشت ها:
۱.مهدی خیلی‌ خشکه تعصب و زورگو بود، و البته خوش صورت و زیبا بود و ورزشکار.
۲.مهدی میگفت بعد از ازدواج حق نداری با پدر ، مادرت رفت و آمد کنی‌ و هرچی‌ من گفتم باید بگی‌ چشم!!!
۳.اگه زن مهدی شده بودم بدبخت بودم، خدا را شکر که قسر در رفتم، حالا به نظرم اون یه آدم خل یا روانی‌ بوده!!!
۴.این حرفا رو ولش... همین حالا با یه س+ک+س هیجان انگیز زندگیتون رو عوض کنید.
۵.اگه طرفم فقط نوک ممه هامو بخوره هرکاری بگه براش می‌کنم، باز دارم دیوونه میشم حتا با فکرشم یه حالی‌ میشم!!!

تجربه‌ای متفاوت


امروز می‌خوام درباره سهیل بگم، با این پسر قبل از ماجرای حمید، یه ماجرای عشقی‌ خفن داشتم که تقریبا با هم همه جوره حال کردیم بجز س+ک+س کامل، یعنی‌ فقط دخول ( به قول فقها!!!) نداشتیم. یادمه که با این پسر از طریق یکی‌ از فامیلهای نزدیکش که دوست من بود آشنا شدم، شب که با چند تا از دوستام منزل این دوست مشترکمون مهمون بودیم بخاطر مسافت زیاد به اصرار صاحبخونه موندیم اونجا، و سهیل هم اونجا بود، وقتی‌ شب همه خوابیدن و خاموشی زده شد، تنها کسانی‌ که سکوت شب رو شکستند و بیدار موندند من و سهیل بودیم، ما تا صبح دل دادیم و قلوه گرفتیم، و دمدمای صبح عاشق هم شده بودیم!
خلاصه اینکه از اون اصرار که بیان خواستگاری و از من انکار که دست بردار، بی‌خیال، خیلی‌ ضایع میشیم! بالاخره آمدند خواستگاری اما با توجه به اینکه آقا بیکاره تشریف داشتند و سربازی هم تشریف نبرده بودند و از سواد دانشگاهی هم بی‌ بهره بودند، پدر و مادرم با قدرت هرچه تمام تر جواب دندان شکن " نه" دادند و دست رد به سینه مادر سهیل زدند ، با اینکه حتا برام نشون آورده بودند ...
اما ما که ۲ عاشق شیفته و واله بودیم یواشکی ارتباطمون را ادامه دادیم تا اینکه وقتی‌ خانوادم میخواستند برن به یه مسافرت چند روزه به سهیل خبر دادم که بیاد پیشم تا چند روز تمرین کنیم ببینیم اصلا دوست داریم با هم زیر یه سقف زندگی‌ کنیم یا نه؟ اونوقت اگه خواستیم رو خواستمون پا فشاری کنیم و من جلو پدر و مادرم بایستم!
خلاصه اینکه سهیل اومد و ماجرا از اینجا شروع شد: اول که رسید لباس هامو کند ویکراست رفت سراغ ک+س+م و فکر می‌کنید اولین حرکتش چی‌ بود؟ واسه خودم هم جالب بود، از تو کیفش یه تیغ یکبار مصرف در آورد و گفت می‌خوام خودم در حالی‌ که ک+س+ت رو حسابی‌ میبینم و لذت میبرم واست شیو کنم، آروم پاهامو داد بالا و از هم باز کرد و با دقت تمام نازم را شیو کرد، این اولین باری بود که یه پسر ک+س+م را برام شیو میکرد، وقتی‌ کارش تموم شد و شستمش دوباره منو خابوند و رفت وسط پاهام و به طرز هیجان انگیزی ک+س+م رو با ولع مکید، اینکار فکر می‌کنم درست یک ساعتی طول کشید و من دیوونه و دیوونه تر می شدم، زبونشو میچرخوند تو ک+س+م و یکدفعه جهتشو تغییر میداد و با دستاش با ممه هام ور میرفت، در ادامه به روی شکم منو خوابوند و کونم رو آورد بالا و خودش پشتم قرار گرفت و با زبوش دوباره کس قلمبمو خورد و خورد و خورد، این ‌بازی چند روز پی در پی ادامه داشت، و من پی در پی ارضا میشدم اینقدر لبهامو مکیده بود که لب هام ورم کرده بود و ک+س+م معتاد شده بود که مکیده بشه ۲۴ ساعته... یه کار دیگه که میکردیم این بود که چون نمیتونستیم س+ک+س کامل داشته باشیم من مینشستم روی ک+ی+رش و ک+س+م رو میچرخوندم روش فقط به طوری که همدیگه را لمس کنند، اما تو اون تجربه از دخول ! خبری نبود.
اما این تجربه هم طولی نکشید، اتفاق هائی افتاد که ما به طور اساسی‌ از هم جدا شدیم، و خیال خانواده ها هم راحت شد. اما قبل از سهیل هم چند تا تجربه نصف کاره داشتم که تو پست‌های بعدی میگم. جریان سهیل مربوط می‌شه به سال ۱۳۷۵.
پینوشت ها:
۱.خوردن طرفم خیلی‌ بهم لذت میده، اینو واسه خانوم‌های نازنازی میگم که دوست ندارن شریک س+ک+س+یشون رو بخورند.
۲.درست وسط پای مرد قرار بگیرید و اول با دست ک+ی+ر و بند و بساتشو نوازش کنید و شروع کنید به لیسیدن مثل ابنبات چوبی و مثل بستنی قیفی سر خشکلشو بمکین. حالا برید زیرش و ۲تا قلمبه خشکلشو بکنید تو دهنتون و بمکید و لیس بزنید، حالا کنار رونش رو همراه زبون زدن یه گاز خیلی‌ آروم و کوچولو بگیرید و دستتون رو بکشید روی سینش و وسط باسنش.
۳.خانوم‌های محترم سعی‌ کنید تو رختخواب شوهرتون مخصوصا، و حتا دوست پسرتون مثل یک فاحشه باشید این هیچ منافاتی با نجابت تعریف شده ذهن شما
نداره.

۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

اولین خاطره س+ک+س+ی من - قسمت ۴



ارتباطم با محمود ادامه داشت تا اینکه یکی‌ از دوستای نا رفیقم به حمید خبر داد، اونم یه شب اومده بود دم در اون دفتر کار کشیک منو تا صبح کشیده بود، البته بد هم نشد چون خوب انتقامی ازش گرفتم . صبح وقتی‌ که از در رفتیم بیرون، اون ما رو با هم دید و مطمئن شد که من شب تا صبح اونجا تو بغل محمود خوابیدم و میدونست که تو اون زمان کمتر از ۴-۵ بار راضیم نمیکنه! خلاصه، همون روز اومد گریه و زاری که من عاشق تو بودم و تو به من خیانت کردی و احساساتم رو جریحه د ار کردی!!! منم که گریه شو میدیدم فقط میخندیدم، شاید بگید چرا اینقدر بدجنس شده بودم، جواب اینه که خیلی‌ اذیتم کرده بود، اون بکارتم رو زده بود ولی‌ هی‌ منو بازی میداد و جلو چشمم با زن‌های هرزه میرفت، علنی. خلاصه، با دلی‌ شکسته با من قهر کرد و رفت. سالها بعد خدا رو شکر کردم که این اتفاق افتاد تا من ناخواسته بتونم مقایسه ای بکنم و از این آدم حال بهمزن سیر بشم وگرنه دور از جونم تا حالا باید ۷تا کفن پوسونده بودم، فکرشو بکنید حالا که ۳۲ سالمه اون ۴۹ سالشه و اگه بچه‌ای داشتیم که مثلا الان ۸ سالش بود ، این بچه باباش تو مرز ۵۰ سالگی قرار داشت و تا میومد جوون رعنا‌یی بشه باباش میافتاد و میمرد اونوقت من میموندم و یه یتیم از یه پیرمرد مرحوم! :( اینطوری شد که داستان حمید در اینجا به پایان رسید و فصل تجربه‌ای دیگه به روی من باز شد، تو پست های بعدیم از تجربه‌ای جدیدم مفصل حرف میزنم.
پی نوشت ها:
۱.اگه طرف ممه ها مو بخوره دیگه ک+س+مو تسخیر می‌کنه، دیگه هر کاری که بکنه هیچ اعتراضی بهش نمیکنم، پس کلید معما مکیدن ممه هامه!
۲.من عاشق ارال س+ک+س هستم، وعاشق اینم که طرف ک+س+مو بذاره تو دهنش و با اخرین قدرت بمکه،
۳. بد نیست که ما خانوما گاهی برده س+ک+سی‌ داشته باشیم، خیلی‌ لذت میده ، من تقریبا از هر پسری که پارتنر س+ک+س+یم بوده مثل برده استفاده کردم.
۴.کلا , دادن , چیز خیلی‌ خوبیه!!!
۵.الان داغ داغم!!!

اولین خاطره س+ک+س+ی من - قسمت ۳



خب میرسیم به بخش سوم خاطراتم درباره اولین س+ک+س زندگیم. از اونجایی که حمید نسبت به من پیر بود و احساس می‌کردم آخر سری‌ها خیلی‌ پیر و از کار افتاده به نظر میاد و حتا ک+ی+ر+ش هم مثل آدم راست نمی‌شد ، منم حشری و فقط می‌خواستم که با آخرین قدرت بکنه منو، اما دیگه نفسش به شماره افتاده بود کم کم ازش سیر شدم، از طرفی‌ شاهد شیطنت هاش هم بودم که تو قسمت دوم براتون گفتم، تصمیم گرفتم که حالشو اساسی‌ جا بیارم،
از طرفی‌ هم با اینکه به نتیجه ازدواج رسیده بودیم اما من شک داشتم بهش و اصلا یجورا یی فکر می‌کردم منو سر کار گذاشته، خلاصه اینکه دلم میخواست از این وابستگیم بهش کم کنم، تا اینکه تو محل کارم با یه پسر ردیف که هم سن خودم بود دوست شدم، که اسمش محمود بود، من که شراره س+ک+س از چشمام میبارید، رفتم باهاش تو بازی، یک شب نگهش داشتم تو محل کار، چون برای تحویل یک پروژه مجبور بود بمونه و کار را تا صبح تموم کنه، منم از فرصت استفاده کردم، وقتی‌ همه رفتند، در را بستم، نشستم کنارش، شروع کردم به حرف زدن و عشوه ریختن، آروم دستم رو گذاشتم رو دستاش، و یک دفعه با یه حمله گاز انبری رفتم تو لبهای سرخش، انگار که من تجربه اولش بودم بر خلاف حمید، محمود خیلی‌ ک+ی+ر کلفت و محکم و بدن سفت و قشنگی‌ داشت، لختش کردم، جاهامون عوض شده بود، اینقدر حشریش کردم که اومد بیفته روم، ولی‌ از دستش با یه شیطنت بچگانه فرار کردم، اونم افتاد دنبالم، د ور میز و صندلی‌‌ها میچرخیدیم، که بالاخره تسلیم شدم و کنار دیوار خفتم کرد، خلاصه اینکه ازش خواستم بهم تجاوز کنه، اونم خیلی‌ خوشش اومد و با خشونت هرچه تمام تر در حالت ایستاده شروع کرد ترتیبمو داد، و من جیغ میزدم و خوشحال بودم که کاری از دستم بر نمیاد، وای که خیلی‌ مزه داد، با دستاش ممه ها‌ی خشکلمو گرفته بود و فشار میداد، ک+ی+ر کلفتشو تا ته چپونده بود تو ک+س+م و در حالیکه دستام به حالت تسلیم به دیوار از پشت میذاشت جلوم
دیگه آه از نهادم درومده بود اما داشتم لذت میبردم، روند به همین منوال شب‌ها ی بعد هم ادامه داشت تا اینکه... بقیشو تو قسمت ۴ بخونید.
پی نوشت ها:
۱.چقدر خوبه آدم سنش کم باشه چون از هیچی‌ نمیترسه ، الان از فکر کاری که اون موقع کردم هم تنم میلرزه! :)
۲.خدأییش با اینکه مدت کمی‌ با محمود بودم ولی‌ اون بهترین س+ک+سی بود که داشتم، دمش گرم.
۳.وای یکی‌ بیاد به دادم برسه الان خیس خیسم، حتا فکرشم دیوونم می‌کنه :)

اولین خاطره س+ک+س+ی من - قسمت ۲



حالا می‌خوام بقیه ماجرا را بگم، من که تا مدت‌ها مثل احمق‌ها عاشق حمید شده بودم و فکر می‌کردم این ک+س بیچاره من دیگه خریداری جز حمید نداره، شروع کردم به تسلیم و هی‌ این ناز خشکلم را مفت در اختیارش گذاشتم، یادم نمیره که اون خیلی ‌از استایل های س+ک+س را یادم داد، یک بار وقتی‌ پاهامو باز کرده بودم و روش نشسته بودم و اسب سواری می‌کردم، موهام تو هوا میپرید و سینه‌های خشکلم بالا و پائین میپریدند، اون سینه هامو چنگ میزد و میگفت: ممه هاتو بخورم، خوب من خیلی‌ ازش کوچکتر بودم، ۱۷ سال، ولی‌ راستشو بگم که خیلی‌ اون دوره س+ک+سی‌ بهم لذت میداد اما همش نگرانیم از این بود که مبادا با هم ازدواج نکنیم و من بی‌ آبرو بشم و رسوأیی به بار بیاد، بگذریم، خلاصه در حالیکه روش به هوا میپریدم و ک +ی +ر گندش تو ک +س+ م جابجا میشد گفت حالا بچرخ، وای که چه حسی داشتم، میترسیدم اما آروم آروم کمکم کرد و چشم باز کردم دیدم ۱۸۰ درجه چرخیدم، حالا ک +و+ن+م رو به صورتش بود و صورت من رو به پاهای اون، بازم اسب سواری کردم اما این دفعه بر عکس.
من کلا تو س+ک+س اسب سواری و رو نشستن رو خیلی‌ دوست دارم چون کلا دختر حشری و س+ک+س‌+ی هستم، دوست دارم گاهی هم تسخیر بشم تو س+ک+س اما از اینکه روی شریک س+ک+س +ی+م قرار بگیرم و اکتیو باشم خیلی‌ لذت میبرم، الان که دارم که اینا را میگم خون تو سلولهای بدنم به جریان افتاده، وای خدا، من عاشق س+ک+س هستم.
خلاصه، حمید نه فقط بخاطر کاری ناجوانمردانه با من کرده بود، بلکه بخاطر اینکه بهم علاقه مند شده بود بهم قول ازدواج داد. اما رفته رفته هی‌ می دیدم حمید زن‌های بدکاره را میاره تو خونش و میبره، با همشون هم س+ک+س داره، حتا با یه دختر همکار هم ارتباط برقرار کرده بود و اعتراف کشیدم ازش که باهاش خوابیده، من هم باهاش رفتم تو بازی ‌، آخه خیلی‌ دلم را سوزونده بود، بدجنسیم گل کرد، آخه بی‌ شرف هرچی‌ زنگ میزدم منو میپیچوند، باهام بد رفتاری میکرد، آخر سریها هم دیگه لختم نمیکرد،وسط زیر شلواری یا شرتشو سوراخ کرده بود و شلوارمو می‌کشید پائین خشک خشکی ک+ی+ر+شو میچپوند اون تو، منم کلی‌ دردم میگرفت و گریه و زاری می‌کردم تا اینکه واسش نقشه کشیدم که اون سرش نا پیدا باشه، تو پست سوم به تفصیل از اون نقشه میگم و آخرماجرای حمید خان .
پی نوشت ها:
۱.من آدم بدجنسی نیستم، خائن هم نیستم، حالا به فرض هم که بشم به کسی‌ چه مربوط؟
۲.می‌میرم واسه وقتی‌ که پا رتنرم بگه حالا پاهاتو ببر هوا، می‌میرم واسه وقتی‌ که ک+ی+ر+شو محکم می‌کنه اون تو
۳. می‌میرم واسه وقتی‌ که زبونشو میچرخونه تو ک+س+م، آخه حمید احمق اصلا منو نمیخورد.
۴. بیچاره من! الان ماه ها ست که س+ک+س ندارم، قصه اینم جالبه بهش میرسیم.

اولین خاطره س+ک+سی‌ من- قسمت ۱


می‌خوام از اولین س +ک +س زندگیم بگم، که تاثیر خیلی‌ بدی تو زندگیم گذاشت، اولین خاطره س + ک +سی‌ من مربوط می‌شه به وقتی‌ که ۲۲ ساله بودم (۱۳۷۳) و تهران زندگی‌ می‌کردم، یعنی‌ تازه از شهرستان رفته بودم تهران برای کار، خب لیسانس گرفته بودم و یه شغل خیلی خوب داشتم، دنیا خیلی کوچیکه واسه همین نمیتونم راحت بگم که شغلم چی‌ بود اما تو همون رابطه با یکی‌ از همکار‌های مجرد اشنا شدم که خیلی‌ به خودش غره بود، اسمش حمید بود، سنش در آستانه ۴۰ بود و مدتی‌ تو آلمان میگفت تجارت فرش کرده و اون موقع هم کار و کاسبی خوبی‌ داشت، خیر سرش تحصیلکرده هم بود، خلاصه، ما مدتی‌ با هم اشنا بودیم و مدتی‌ رفتیم تو تریپ عشقی‌ و هنوز از س+ک+س خبری نبود، تا اینکه یه شب من رو برد خونشون که تو خیابون جیحون یا کارون اون طرفا بود، منم که خیلی‌ دلم می‌خواست دست یه مرد بهم بخور‌ه چون تا اون موقع فقط چند تا عشق بازی بیخود با چند نفر در حد معمول داشتم نه بیشتر، سرا پا لخت شدم و الحق که بدن خیلی‌ قشنگ و سفت و رفتی هم داشتم، سینه‌های اناری و سر بالا، ک + س خوشکل و صورتی‌ رنگ و جوون که هنوز تجربه س +ک +سی‌ نداشت و جون میداد واسه یه س +ک + س سک +سی‌ و لذت بخش. خلاصه، حمید که یهو از راه پله بالا اومد تا وارد اتاق شد و منو با اون ریخت و وضع دید پرید رو من و تا داشتم تقلا می‌کردم دیگه نفهمیدم چی‌ شد که خون همه جا را برداشت..... چشمتون روز بد نبینه، دردی داشت که نگو و نپرس، گنجیشکا جلو چشمام بندری میرقصیدن، هیچ وقت اون لحظه بد را فراموش نمیکنم، فقط یکم شیطونی چه کاری دستم داد، حالا تو اون اوضاع و احوال که دارم درد میکشم و چشمم سیاهی میره دارم به این فکر می‌کنم که مبادا این ابله ناراحت بشه، ببین من دیگه چقدر دیوونه بودم، بگذریم، همین شد که دیگه از اون به بعد ما به طور جدی وارد س +ک + س شدیم، اما هنوزم نفهمیدم اون لا مذهب چطوری پردمو زد که خودم هم نفهمیدم، پدر سگ حرفه ا ئ بود، بعد‌ها خودش گفت تو اولین کسی‌ نبودی که باهاش اینکار رو کردم. تازه من را متهم میکرد که تقصیر خودته و خودت میخواستی و دوست داشتی... اما منم باهاش قرار ازدواج گذاشتم و عاشقش کردم و بلأیی سرش آوردم که هق هق اشک میریخت، ولی‌ این پروژه تقریبا ۲ سال طول کشید که تو پست بعدی براتون تعریف می‌کنم.


پی نوشت ها:
۱.الان که ۱۰ سال از اون ماجرا میگذره میبینم همچین بد هم نشد حداقل بی‌ تجربه دار فانی‌ را وداع نمیگم!
۲.آخه من ۲۲ ساله چه ربطی‌ داشتم به اون مردیکه قرمساق ۴۰ ساله؟
۳.وای من عاشق س+ک+س+م الان که دارم اینا رو مینویسم داره وود وودم می‌شه.
۴. تبصره: فکر بد نکنیدا! من دختر خوبی‌ هستم، فقط یکم شیطونم و دارم بلند بلند فکر می‌کنم، گرچه، چه فرقی‌ می‌کنه که کی‌ چی‌ فکر می‌کنه، پس هرکسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من!