۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

اولین عشق


خب قبل از سهیل با یه پسر دیگه آشنا شده بودم که ۲ بار مجموعا دیده بودمش و کار خاصی‌ نکرده بودیم جز اینکه فقط سینه هامو مکیده بود و از روی شلوار مدرسم دستشو رو نازم کشیده بود، اما چقدر حس بدی داشتم، این شاید مربوط می‌شه به سال ۱۳۷۱. اما قبلش اولین دوست پسرم اسمش مهدی بود، من که برای اولین بار عاشق شده بودم فکر می‌کردم این تنها مردیه که می‌تونم باهاش ازدواج کنم، یا اون موقع با هیچ پسری ۲ کلمه هم حرف نزده بودم و تحت کنترل شدید خانواده قرار داشتم، وقتی‌ ۱۶ سالم بود با مهدی دوست شدم و قرار مدار ازدواج گذاشتیم، به دلأیلی از جمله نقل مکان ما به یه شهر دیگه برای زندگی‌ موقت بخاطر شغل پدرم ما چند سالی‌ از هم دور شدیم اما همچنان در تب عشقش میسوختم چون اولین مرد زندگیم بود.
تا اینکه دوباره همدیگه رو دیدیم و تو اولین دیدار تنها همدیگه رو بوسیدیم و اتفاقاتی افتاد تو زندگیمون که منجر به ازدواج نشد و اون هم با دختر دیگه‌ای ازدواج کرد و من برای همیشه از دستش دادم و حالا بخاطر همین خدا را شکر می‌کنم.
پینوشت ها:
۱.مهدی خیلی‌ خشکه تعصب و زورگو بود، و البته خوش صورت و زیبا بود و ورزشکار.
۲.مهدی میگفت بعد از ازدواج حق نداری با پدر ، مادرت رفت و آمد کنی‌ و هرچی‌ من گفتم باید بگی‌ چشم!!!
۳.اگه زن مهدی شده بودم بدبخت بودم، خدا را شکر که قسر در رفتم، حالا به نظرم اون یه آدم خل یا روانی‌ بوده!!!
۴.این حرفا رو ولش... همین حالا با یه س+ک+س هیجان انگیز زندگیتون رو عوض کنید.
۵.اگه طرفم فقط نوک ممه هامو بخوره هرکاری بگه براش می‌کنم، باز دارم دیوونه میشم حتا با فکرشم یه حالی‌ میشم!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر