۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

اولین خاطره س+ک+سی‌ من- قسمت ۱


می‌خوام از اولین س +ک +س زندگیم بگم، که تاثیر خیلی‌ بدی تو زندگیم گذاشت، اولین خاطره س + ک +سی‌ من مربوط می‌شه به وقتی‌ که ۲۲ ساله بودم (۱۳۷۳) و تهران زندگی‌ می‌کردم، یعنی‌ تازه از شهرستان رفته بودم تهران برای کار، خب لیسانس گرفته بودم و یه شغل خیلی خوب داشتم، دنیا خیلی کوچیکه واسه همین نمیتونم راحت بگم که شغلم چی‌ بود اما تو همون رابطه با یکی‌ از همکار‌های مجرد اشنا شدم که خیلی‌ به خودش غره بود، اسمش حمید بود، سنش در آستانه ۴۰ بود و مدتی‌ تو آلمان میگفت تجارت فرش کرده و اون موقع هم کار و کاسبی خوبی‌ داشت، خیر سرش تحصیلکرده هم بود، خلاصه، ما مدتی‌ با هم اشنا بودیم و مدتی‌ رفتیم تو تریپ عشقی‌ و هنوز از س+ک+س خبری نبود، تا اینکه یه شب من رو برد خونشون که تو خیابون جیحون یا کارون اون طرفا بود، منم که خیلی‌ دلم می‌خواست دست یه مرد بهم بخور‌ه چون تا اون موقع فقط چند تا عشق بازی بیخود با چند نفر در حد معمول داشتم نه بیشتر، سرا پا لخت شدم و الحق که بدن خیلی‌ قشنگ و سفت و رفتی هم داشتم، سینه‌های اناری و سر بالا، ک + س خوشکل و صورتی‌ رنگ و جوون که هنوز تجربه س +ک +سی‌ نداشت و جون میداد واسه یه س +ک + س سک +سی‌ و لذت بخش. خلاصه، حمید که یهو از راه پله بالا اومد تا وارد اتاق شد و منو با اون ریخت و وضع دید پرید رو من و تا داشتم تقلا می‌کردم دیگه نفهمیدم چی‌ شد که خون همه جا را برداشت..... چشمتون روز بد نبینه، دردی داشت که نگو و نپرس، گنجیشکا جلو چشمام بندری میرقصیدن، هیچ وقت اون لحظه بد را فراموش نمیکنم، فقط یکم شیطونی چه کاری دستم داد، حالا تو اون اوضاع و احوال که دارم درد میکشم و چشمم سیاهی میره دارم به این فکر می‌کنم که مبادا این ابله ناراحت بشه، ببین من دیگه چقدر دیوونه بودم، بگذریم، همین شد که دیگه از اون به بعد ما به طور جدی وارد س +ک + س شدیم، اما هنوزم نفهمیدم اون لا مذهب چطوری پردمو زد که خودم هم نفهمیدم، پدر سگ حرفه ا ئ بود، بعد‌ها خودش گفت تو اولین کسی‌ نبودی که باهاش اینکار رو کردم. تازه من را متهم میکرد که تقصیر خودته و خودت میخواستی و دوست داشتی... اما منم باهاش قرار ازدواج گذاشتم و عاشقش کردم و بلأیی سرش آوردم که هق هق اشک میریخت، ولی‌ این پروژه تقریبا ۲ سال طول کشید که تو پست بعدی براتون تعریف می‌کنم.


پی نوشت ها:
۱.الان که ۱۰ سال از اون ماجرا میگذره میبینم همچین بد هم نشد حداقل بی‌ تجربه دار فانی‌ را وداع نمیگم!
۲.آخه من ۲۲ ساله چه ربطی‌ داشتم به اون مردیکه قرمساق ۴۰ ساله؟
۳.وای من عاشق س+ک+س+م الان که دارم اینا رو مینویسم داره وود وودم می‌شه.
۴. تبصره: فکر بد نکنیدا! من دختر خوبی‌ هستم، فقط یکم شیطونم و دارم بلند بلند فکر می‌کنم، گرچه، چه فرقی‌ می‌کنه که کی‌ چی‌ فکر می‌کنه، پس هرکسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من!

۲ نظر:

  1. peyneveshtat jaleb bud, ba inke bara ye chiz dige injaro peida kardam, ama harfat jaleb bud, mifahmio minevisi, ablah nisti mes baghie, khosham omad, alabte man kheili kuchikam nesbat be shoma, dus dashti dar ertebat bashim maile man ine: prof.free@gmail.com

    پاسخحذف